برای دیدار مجدد، امروز رفتم خواستگار محترم رو دیدم. یه جایی قرار گذاشت که نمیشناختم و به دردسر پیدا کردم. یه کافه که دوستش معرفی کرده بود! از در که پامو گذاشتم داخل، یه آقایی صدام زد و گفت بفرمایید؟! با تعجب گفتم کسی منتظرمه اینجا. فرمود که ما فقط خانم چادری راه میدیم!!! یعنی عجیب ترین و مسخره ترین جمله ای بود که میتونستم بشنوم! خیلی بهم برخورد. خیلی زیاد. ظاهر من اصلا غیر معقول نبود، که حتی اگه بود هم به کسی ربطی نداشت. کمترین کاری که میتونستن بکنن برای احترام به آدما این بود که دم در یه تابلو بزنن که از پذیرش خانم غیر چادری معذوریم! نه این که یه مهمون رو رد بکنن. نمیدونم کجای اسلام گفته همچین برخوردی درسته.
با جناب خواستگار رفتیم کافه ای که قبلا یه بار رفته بودم با هولدن. خیلی عوض شده بود، بوی دودش هم کمتر شده بود! انقدر عصبی شده بودم که میخواستم بگم کلا بریم و یه روز دیگه حرف بزنیم اما خودمو کنترل کردم. جناب خواستگار گفت متاسفانه این آقایون اینو در نظر نمیگیرن که احکام وقتی باید به درستی اجرا بشه که عدالتی برقرار باشه. گفتم ببخشید کجای احکام گفته باید چادری باشید؟! این حرفش بیشتر بهم فهموند که انتظاری که اون از همسرش داره، با من جور در نمیاد.
یه جورایی بهم غیرمستقیم گفت میتونی بیخیال هیات علمی بشی و بخاطر من بمونی تهران؟ منم گفتم نه! البته خودش هم تصدیق کرد که این همه زحمتی که کشیدی و درس خوندی حیفه. کلا چون عصبی بودم هر حرفی میزد بهم برمیخورد. حتی بهش گفتم پیامک خشک صبحش رو نپسندیدم و آدم یه مقدار گریتینگ هم داشته باشه بد نیست! موقع سفارش گرفتن هم اول خودش منو رو خوند! بهش گفتم ازین کارت خوشم نیومد، من مهمونت هستم مثلا! برگشت گفت شما خانم ها خب انگار یه مقدار حساس هستید به یه سری چیزها که ما مردها نیستیم، و اینکه من قبلا با خانمی بیرون نرفتم! با خودم گفتم دلیل نمیشه، آدم احترام به مهمان میذاره خب، چه فرقی داره خانم باشه یا آقا! یه دستبند خرید برام که مثلا از دلم در بیاره. بهش گفتم ناراحت نشدم، ولی رفتارت مورد انتظار من نبود.
یه سری رفتارها مهم نیستند، قابل اصلاح هم هستند اما آدم خوشش نمیاد طرفش یاد بگیره چجوری باید رفتار کنه، دوست داره از قبل بدونه و پخته رفتار کنه، توی ذوق میزنه این رفتارا.
کلا اینکه حس کنم زیادی راحته و اون قدری که باید جنتلمن رفتار نمیکنه رو دوست ندارم. هرچند شاید این راحتی، مطلوبِ خیلی ها باشه. ولی من دوست ندارم همسرم هر رفتاری جلوی من یا فامیلم داشته باشه. دوست ندارم زیادی با همه قاطی بشه و پخشِ زمین بشه توی مجلس. دوست ندارم خودشو ول کنه و هرهر بخنده یا مثلا کج و کوله بشینه و لم بده!
صمیمیت زن و شوهر به جای خودش، اما خوبه مرد با زنش مثل یه پرنسس رفتار کنه، و بالعکس. یه سری حریم ها باشه، یه سری قبح ها باشه، حرف های زشت حتی چیزایی که ورد زبونمون افتاده مثه «بیشعور» یا «پررو» گفته نشه، شایدم من اشتباه کنم اما من اینجوری ترجیح میدم.
هنوزم یه کم عصبی ام. اینجوریشو دیگه ندیده بودم! :|