روزایی که تدریس دارم، با وجود خستگی، خیلی شارژترم! انقدر که میتونم وقتی غروب برمیگردم، یه عالمه کار انجام بدم! نمیدونم بخاطر دانشجوهاست یا حس خودکارآمدی یا چیز دیگه. ولی انقدر برام حس خوبی هست که دارم فکر میکنم چجوری ادامه دار داشته باشمش و حفظش کنم.

+ دیروز یکی از پسرهای دانشجو، که البته دانشجوی من نبود، توی راهرو، یه نگاهی بهم کرد و به دوستش گفت «ببین کار ما به کجا رسیده!» نمیدونستم ازین حرفش خوشحال بشم یا ناراحت!

* عنوان این پست یه روش درمانیه که هدفش افزایش تقویت های مثبت محیطی و کاهش تنبیه های محیطیه که بیشتر با انجام فعالیت های لذت بخش انجام میشه و خلق فرد رو بهبود میده، چون فرد رو از چرخه کرختی و ناراحتی و حتی افسردگی، بیرون میاره.