سرما خورده ام بد جور! تا حالا اینجوری سرما نخورده بودم! دو سه هفته از استاد راهنما وقت گرفته ام که مثلا بنشینم و نکات نهایی پروپوزال را اصلاح کنم تا انشالله دوشنبه طرحم تصویب بشود و بعدش هم بروم دنبال کارهای دفاع از پروپوزال!

همه بچه های دکترای هم ورودی من که از رشته های دیگر هستند، الان یکی از مقالاتشان را هم داده اند برای چاپ، آنوقت ما! البته من با این که انقدر احساس عقب بودن دارم از بقیه هم کلاسی هایم خیلی جلوترم! ولی خب موضوع من جوریست که زمان بیشتری میطلبد و به عبارتی، بیشتر پوستم را میکَنَد! خنثی

صبح رفتم یک عالمه خرید کردم تا شر این سرماخوردگی لعنتی را زودتر بکَنم. سبزیجات سوپ و شلغم و عسل و لیمو ترش و ازین چیزها. امیدوارم فردا بهتر باشم تا بهانه ی جدیدی برای کار نکردن و درس نخواندن نداشته باشم.

توی همین چند روز گذشته تقریبا دو فصل از سریال Grey's Anatomy را دیدم. مثلا وقت هم ندارم! ولی هرچه سرم شلوغ تر، بازیگوشی هایم هم بیشتر! باید رمز هاردم را عوض کنم و یک چیزی بگذارم که هیچ جوره به یاد نیارمش! زبان

پ ن: این روزها هرچه بیشتر و بیشتر حس میکنم زبان فارسی ما دامنه لغات محدودی دارد و برای انتخاب معادل برای برخی کلمات انگلیسی که به خوبی معنای مورد نظر را برساند به مشکل خورده ام!