بعد از یه روز بسیار طولانی، یه روز بسیار خسته کننده که دیر تموم شد! و دیر به خواب رفتم...

دیشب تا صبح سر جلسه کنکور بودم. کنکوری که انگار توی سالن ترانزیت فرودگاه برگزار میشد و باید هرچه زودتر برگه امتحانمو تحویل میدادم تا به پروازم برسم. مغزم شدیدا کند شده بود و حتی خوندن یه سوال ساده کلی طول میکشید. دوستم کنار دستم نشسته بود و منتظر بود از روی برگه من تقلب کنه اما من مدام سوال رو میخوندم و بعد از یه ساعت که نمیتونستم پردازشش کنم میرفتم سراغ سوال بعد. از کل 100 سوال شاید 8 تا سوال رو جواب داده بودم و با خودم میگفتم 8 تا درست بهتر از شانسی زدن و نمره منفیه! یعنی خوش بینی تا این حد، امید به قبولی هم داشتم حتی! بعد دیدم بهتره به پرواز نرسم اما از وقتم استفاده کنم. توی دقایق آخر حدود نصف سوالات رو زدم که چندتاش هم سینمایی بود. مثلاً یکی از سوالاش چند تا چهره بازیگر بود که گفته بود کدمشون توی فیلم «big fish» بازی کردن :| جالبش هم این بود که سینمایی ها رو کامل بلد بودم! بعد با خودم فکر میکردم ضایعه اینا رو درست بزنم، اینا احتمالا نمراتشون معکوس حساب میشه، چون ترجیح میدن نیروی علمیشون، فیلم باز نباشه و درنتیجه این سوالا برای مچ گیریه. تازشم ضایع نیست سوالای علمی رو مثلا 40-50 درصد بزنی بعد سینمایی رو صد در صد؟ :|

فکرشو بکنید الان چه حالی دارم. حس میکنم با اون سوالات و استرس امتحان و نرسیدن به پرواز، از دیشب تا الان توی یه ماراتن بودم یا در حال دویدن روی یه تردمیل با سرعت و شیب افزایشی! ذهنی خسته و شبی تلف شده یا بهتره بگم حیف شده

خیلی ناجوانمردانه بود :| احساس میکنم در حقم اجحاف شده و مورد ظلم واقع شدم در شرایطی که دست و پای جسمم بسته بوده