یه زمانی از این که پست‌های منتشر نشده‌ی کمی دارم خوشحال بودم. پست‌های موقت یا پیش‌نویس‌هایی که بنا به دلایلی میذاشتم بعداً بفرستم یا بعدش برام لوس میشدن. اما امروز داشتم نگاهی به پیش‌نویس‌هام می‌کردم. دیدم بعضیاش خیلی مغشوشه و نتونستم انسجامی بهش بدم. منتشر نشدن بعضیاش بخاطر خودسانسوریه و بعضیاش رو حتی برام سخته بگم که چرا منتشرشون نکردم.

از آخرین کلمه‌ی سطر بالایی تا اینجا، یه فاصله‌ی بزرگ زمانی افتاد، خیلی فکر کردم. فکر می‌کنم بدونم چرا، ولی الان دارم به این فکر می‌کنم که از این ویژگیم که همیشه دنبال دلیلم بجورایی بدم میاد. ازین عقلانی‌سازی مسخره‌ی هیجاناتم. حتی گسترده‌تر از این. از این که هر چیزی رو قبل از اینکه حس کنم، تبیین کنم.